کد مطلب:29140 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:89

ابوایّوب انصاری












3769. تاریخ بغداد - به نقل از ابراهیم، از علقمه و اسود -:به هنگام بازگشت ابو ایّوب انصاری از صفّین، به نزدش رفتیم و گفتیم:ای ابو ایّوب! خداوند با فرود آمدن محمد صلی الله علیه وآله به خانه تو و آمدن شترش (به خاطر لطف و اكرام خداوند به تو) به درِ خانه تو و نه دیگران، تو را اكرام كرده است و امروز، شمشیر بر شانه می نهی و با آن، گویندگان «لا الا اِلّا اللَّه» را می كشی؟

گفت:ای مرد! پیشوا به پیروانش دروغ نمی گوید. پیامبر صلی الله علیه وآله به ما دستور داده است كه به همراه علی علیه السلام با سه گروه بجنگیم:با ناكثین (عهدشكنان)، قاسطین (تجاوزكاران) و مارقین (از دین به در روندگان). ناكثین، اهل جمل (طلحه و زبیر) بودند كه جنگیدیم و اكنون از جنگ با قاسطین (یعنی معاویه و عمرو عاص) بر می گردیم؛ و امّا مارقین؛ آنان اهل منطقه طرفا، سعیف، نخیله و اهل نهروان اند. و سوگند به خدا كه نمی دانم آنان كجایند، ولی حتماً باید با آنان، به خواست خدا، پیكار كنیم.

از پیامبر خدا شنیدم كه به عمّار فرمود:«ای عمّار! تو را گروه ستمكار می كشند و تو در این هنگام، با حق هستی و حق با توست. ای عمّار بن یاسر! اگر دیدی علی در یك وادی گام بر می دارد و همه مردم، در وادی ای غیر از وادی او گام می زنند، با علی حركت كن؛ چرا كه او تو را به پستی رهنمون نیست و از هدایت، بیرونت نمی سازد. ای عمّار! كسی كه شمشیری بر خود حمایل كند كه با آن، علی را بر دشمنانش یاری رساند، در روز قیامت، خداوند، دو حمایل از دُر بر گردنش می آویزد و آن كه شمشیری بر خود ببندد كه با آن، دشمن علی را علیه او یاری رسانَد، خداوند در روز قیامت، دو حمایل از آتش بر گردنش می آویزد».

گفتیم:ای مرد، كافی است! خدا رحمتت كند! كافی است! خدا رحمتت كند![1].

ر. ك:ج 2، ص 198 (علی، مولای آن كسی است كه پیامبر، مولای او باشد).

ج 5، ص 59 (دیدگاه هایی درباره نبرد با سركشان/ابو ایّوب انصاری).









    1. تاریخ بغداد:7165/186/13، المناقب:232/193، بشارة المصطفی:146.